top of page

 "در قلب من چه مشکلی وجود دارد؟"



 

من این سوال را در چند هفته اخیر پس از اینکه دیدم کشیش محبوبی که به خاطر گناهی قدیمی از منبر کناره‌گیری می‌کردم و پس از مدتی کوتاه که کشیش مشهور دیگری مجبور به استعفا شد به دلیل بی‌احتیاطی‌های دهه‌ها پیش مجبور به استعفا شد، این سوال را زیاد می‌پرسم. من از آنچه در جامعه مسیحی اتفاق افتاده است شوکه شده ام. ممکن است بگویید که ما نباید قضاوت کنیم، اما مهم است که کل خطبه بر کوه را در متن بخوانید و فراموش نکنید که کتاب متی در فصل و آیات آنطور که یک نامه بود نوشته نشده است. عیسی به مردم گفت که باید تخته را از چشم برادرشان بیرون بیاورند تا بتوانند آن را از چشم برادرشان خارج کنند. مهم است که بدانیم تخته ها و لکه ها باید از چشم خارج شوند. پیش از این، عیسی در آنچه اکنون به عنوان فصل قبل، متی 6 می خوانیم، توضیح داده بود، اما در واقع یک فکر مداوم در مورد چشم است که چراغ بدن است و اگر چشم خوب باشد، تمام بدن پر خواهد شد. از نور، اما اگر چشم بد باشد، تمام بدن پر از تاریکی خواهد بود. که شامل قلب می شود.

 

من از خدا می خواهم که هر چیزی را از قلب و زندگی من خارج کند که مورد رضایت او نیست همانطور که خداوند در مورد انگیزه های قلب قضاوت می کند و به همین دلیل است که گاهی اوقات دعاهای ما مستجاب نمی شود زیرا با انگیزه های نادرست سؤال می کنیم. مهم نیست چقدر شبیه یک مسیحی هستیم و مثل یک مسیحی صحبت می کنیم. آنچه واقعاً مهم است قلب ماست و می تواند بیش از هر چیز فریبنده باشد. اما خدا در مورد وضعیت قلب ما فریب نمی خورد. به همین دلیل است که عیسی خود را به انسان سپرد زیرا می‌دانست که چه چیزی در دل آنهاست. بنابراین اغلب ما قبل از اینکه به سوی خدا فرار کنیم به سوی انسان می دویم و این او را خشنود نمی کند. خدا بر آسا پادشاه یهودا خشمگین شد که به جای اینکه از او بخواهد نزد پادشاه سوریه رفت، پادشاهی که اول از همه پادشاهان دیگر برای کمک است. این یک مشکل قلبی است. چرا به جای اینکه طرح ها و ایده های خودمان را مطرح کنیم، سراغ خدایی نرویم که اول همه چیز را می داند؟ نه هر ایده خوب، ایده خداست، نه هر کار به ظاهر خوب، کار خداست.

 

«نه هر کس که به من بگوید: «خداوندا، خداوند» وارد ملکوت آسمان خواهد شد، بلکه کسی که اراده پدر من در آسمان را انجام می‌دهد. در آن روز بسیاری به من خواهند گفت: "خداوندا، خداوندا، آیا ما به نام تو نبوت نکرده ایم، دیوها را به نام تو بیرون نکرده ایم، و به نام تو معجزات زیادی انجام نداده ایم؟" شما؛ از من دور شوید، ای بی قانونی!» متی 7:21-23

 

به تمام کارهای نیکی که این مردم انجام دادند، نگاه کنید. و حتی عیسی را خداوند خطاب می کردند، اما او گفت که آنها را نمی شناسد. این برای من ترسناک است. من می توانستم نقش یک مسیحی را به خوبی بازی کنم، اما اگر قلبم با او نباشد، خدا می داند. پس از کار در داون تاون کینگستون، دیدم که افرادی که گفته اند مسیحی هستند، بیشتر ضرر کرده اند تا سود. به یاد دارم یک بار، یک سازمان مسیحی به من مراجعه کرد تا به یکی از مدارس جامعه برای روز کارگر کمک کند. اطلاعات تماس یک مدرسه کوچک برای کودکان دو تا شش ساله را به رهبر گروه دادم که به کمک زیادی نیاز داشت. سازمان برای کمک به آنجا رفت، اما بعد از آن مشکلات بیشتری برای مدرسه گذاشتند. خیلی خجالت کشیدم آنها به قول خود در مورد کاری که قرار است انجام دهند به مدیر عمل نکرده بودند و مدرسه را به هم ریخته ترک کرده بودند. بعد از رفتن این گروه، مدیر و معلمان مجبور شدند کار را تمیز کنند و کار بیشتری برای آنها باقی بماند. با این حال، سازمان در تبلیغ تمام کارهایی که برای این مدرسه فقیر انجام می‌داد، بسیار خوب بود. من دیدم که موقعیت های مشابه خیلی زیاد اتفاق می افتد. بسیاری از گروه های مسیحی می گویند که کمک می کنند، اما این برای نمایش است و نه از روی عشق. قلب آنها در جای اشتباه است. واقعیت این است که اگر همه این کارهای به ظاهر خوب را انجام دهیم، اما بدون عشق این کار را انجام دهیم، معنایی ندارد.

 

اگر چه به زبان مردم و فرشتگان سخن می گویم، اما محبت ندارم، برنجی شده ام که به صدا در می آید یا سنجی که به صدا در می آید. و با اینکه عطای نبوت دارم و همه اسرار و همه علم را می فهمم و با اینکه ایمان کامل دارم تا کوهها را برکنم ولی محبت نداشته باشم هیچ هستم. و اگر همه اموالم را برای اطعام فقرا عطا کنم و بدنم را بسوزانم، اما محبت نداشته باشم، هیچ سودی برایم ندارد. اول قرنتیان 13: 1-3

 

من گاهی اوقات آنقدر احساس دوست داشتن نمی کنم و به همین دلیل است که باید مکث کنم تا قلبم را بررسی کنم. من نمی خواهم آنچه را که می گویم برای خداوند انجام می دهم در برابر او بی معنی باشد. من می خواهم شنونده کلمه و عمل کننده کلمه در عشق باشم. با این حال، باید اعتراف کنم که دوست داشتن کسی که مدام مرا آزار می دهد برای من در جسمم سخت است و فقط توسط روح القدس در من انجام می شود زیرا جسم من قطعاً نمی خواهد به آن شخص عشق نشان دهد. با این وجود، من واقعاً مایلم که اراده پدر را با عشق انجام دهم. با دانستن اینکه قلب فریبنده است، باید اغلب قلب را چک کنم تا مطمئن شوم که در اراده پدر هستم که تماماً در مورد عشق است. نمی‌خواهم با انجام کارهایی که فکر می‌کنم خوب است خودم را گول بزنم، اما آنها خداوند را خشنود نمی‌کنند، زیرا خواست او نیستند و از روی عشق انجام نمی‌شوند. بنابراین، من همچنان به پرسیدن این سوال ادامه می‌دهم که "در قلب من چه مشکلی دارد؟"

 



bottom of page