
„دلت مضطرب نشود. شما به خدا ایمان دارید، به من نیز ایمان دارید. در خانه پدرم عمارت های زیادی وجود دارد. اگر اینطور نبود به شما می گفتم. من میروم تا جایی را برای تو فراهم کنم. و اگر بروم و مکانی برای شما آماده کنم، باز خواهم آمد و شما را نزد خود خواهم پذیرفت. تا جایی که من هستم، شما نیز آنجا باشید. و جایی که من می روم تو می دانی و راهی که می دانی.» توماس به او گفت: "خداوندا، ما نمی دانیم که تو کجا می روی و چگونه می توانیم راه را بشناسیم؟" عیسی به او گفت: «من راه و حقیقت و حیات هستم. هیچ کس جز به وسیله من نزد پدر نمی آید. یوحنا 14: 2-6
عیسی وقتی از خدا به عنوان پدر صحبت می کند، نه استاد، نه خداوند، نه حتی دوست، بلکه پدر، احساس خانواده ایجاد می کند. او به شاگردانش یاد داد که به پدر دعا کنند. او همیشه آنها را به پدر اشاره می کرد و اعلام می کرد که هیچ کس نزد پدر نمی رود مگر از طریق او. او جلوتر رفت تا جایی برای آنها در خانه پدرش آماده کند. این یک نوع خانه متفاوت بود زیرا مکان های مسکونی زیادی داشت. برخی از نسخه های کتاب مقدس می گویند که اتاق های زیادی در خانه وجود دارد. با این حال، فکر نمیکنم آنها کاملاً تصور مکانهای مسکونی یا عمارتهای زیادی در خانه پدری داشته باشند. بالاخره یک عمارت چگونه می تواند در یک خانه باشد؟ اما ما باید فراموش نکنیم که این پادشاهی پدر آسمانی است، جایی که قوانین زمینی اعمال نمی شود. ما همیشه سعی می کنیم خدا و راه های او را با درک محدود خود درک کنیم، اما عاقلانه است که به درک خودمان تکیه نکنیم، زیرا این زیربنای معیوب است. برای اینکه ما درباره خدای پدر معرفت داشته باشیم، باید به عیسی پسر بنگریم که همان کاری را که پدر انجام می دهد انجام می دهد. و کاری که عیسی انجام می دهد مراقبت از نیازمندان و محرومان جامعه است.
پدر یتیمان، مدافع زنان بیوه، خدا در مسکن مقدس اوست. خداوند افراد منفرد را در خانواده ها قرار می دهد. او کسانی را که مقید به سعادت هستند بیرون می آورد. اما سرکشان در سرزمینی خشک زندگی می کنند. مزمور 68:5-6
خدای پدر آنقدر ما را دوست دارد که ما را فرزندان خود می خواند. هنگامی که به او و عیسی ایمان می آوریم، در خانواده او به فرزندی پذیرفته می شویم و با خون عیسی پیوند خورده ایم و از طریق ایمان همه ما فرزندان خدا هستیم. و پدر از فرزندان خود مراقبت می کند. متأسفانه، ما ممکن است پدر آسمانی خود را از طریق تجربیات خود با پدران زمینی ببینیم. بسیاری از کودکان بدون پدر در خانه بزرگ می شوند، بنابراین گاهی اوقات درک مفهوم خدای پدر که همیشه آنجاست و آماده محافظت از آنها و تأمین آنهاست، دشوار است. از نظر آنها، خدای پدر ممکن است مانند بسیاری از پدران انسان دور به نظر برسد، اما او اینطور نیست. او همیشه مراقب فرزندانش است و می توان به او اعتماد کرد حتی زمانی که درک راه های او دشوار است.
و گفت: «به یقین به شما میگویم، تا زمانی که تبدیل نشوید و مانند فرزندان کوچک نباشید، به هیچ وجه به ملکوت آسمان وارد نخواهید شد. متی 18:3
خدا از ما می خواهد که ایمان ساده کودکی را داشته باشیم که به او اعتماد دارد، پدر آسمانی ما، که همه چیز را در مورد ما می داند و آینده را در دستان خود دارد. متأسفانه بسیاری از پدران زمینی اعتماد فرزندان خود را از دست داده اند و بنابراین دیدن اینکه خدا پدری قابل اعتماد دارد دشوار می شود. من فکر میکنم که دیدن خدا بهعنوان یک پدر خوب، پس از تجربه مراقبت از او بارها و بارها ایجاد میشود.
من می دانم که در طول سال ها به گذشته نگاه می کنم، می بینم که چگونه خدا دستان قدرتمند خود را بر زندگی من گذاشته است و من را در برخی از دوره های چالش برانگیز هدایت می کند. اکنون می توانم ببینم که او چگونه از من محافظت کرده است. زمانی میتوانستم بدانم که افرادی هستند که چیزهای ناعادلانهای درباره من میگویند، زیرا میتوانستم احساس کنم که خدا به من اهمیت میدهد و حتی بیشتر به من عنایت میکند. بعداً متوجه شدم که واقعاً مردم در مورد من دروغ می گویند. دیدهام که او مرا از موقعیتها و روابطی که فکر میکردم خوب است بیرون میآورد و گاهی اوقات به خاطر روند دردناک جدایی از او ناراحت میشوم. اما پس از آن، با نگاهی به گذشته، می توانم ببینم که چگونه خداوند از آن صدمات موقتی برای نجات من از آسیب های فراوان استفاده کرد. خدای پدر خوب است و او بهتر می داند. او افراد تنها را در خانواده ها قرار می دهد و از بی پدران مراقبت می کند. نکته مهم در مورد خدا این است که خانه او خانه ای است که در آن می توانیم در هر زمان به سوی او بدویم و بدانیم که او آنجا برای ما، فرزندانش است. ما می توانیم هر چیزی را که در دل ماست به او بگوییم و او همیشه گوش شنوا دارد. او همیشه زمانی برای گذراندن با ما خواهد داشت و زمانی که ما در حضور او هستیم آن را دوست دارد. خوب است که در خانه پدرم باشم.
من با این نقل قول از اسوالد چمبرز پایان خواهم داد.
کودکی پروردگار ما بزرگسالی نابالغ نبود. کودکی او یک واقعیت ابدی است، وضعیت دائمی رابطه او با پدرش. آیا من آنقدر با پروردگار و نجات دهنده خود یکی شده ام که من نیز فرزند مقدس و معصوم خدا هستم؟ آیا به زندگی به عنوان یک وضعیت دائمی سکونت در خانه پدرم نگاه می کنم؟ آیا پسر خدا در خانه پدرش در درون من ساکن است؟