
زندگی در جامائیکا برای من آسان نبود، اما در منطقه راحتی خود بودم زیرا آن چیزی بود که می دانستم و می فهمیدم. با این حال، خدا از اینکه من در معضل راحت باشم راضی نبود زیرا می دانست که این نه تنها برای من، بلکه برای پادشاهی او نیز چقدر خطرناک است. بنابراین، او همه چیز را در جای خود قرار داد تا مرا از آنچه می دانستم خارج کنم، به جایی بروم که نمی دانستم و نمی فهمیدم، تا یاد بگیرم که به او وابسته باشم و بیشتر به او اعتماد کنم. چند سالی بود که به عدم اعتمادم به خدا در بخشهای خاصی از زندگیام پی برده بودم و از خدا میخواستم کمکم کند تا بیشتر به او اعتماد کنم. و اکنون، خداوند دعاهای من را با قرار دادن من از منطقه آسایش خود در موقعیتی که فقط می توانم به او تکیه کنم و تنها به او اعتماد کنم، مستجاب کرده است. اگر نتوانم به خدا اعتماد کنم و تسلیم اراده او شوم، آنگاه برای پادشاهی او سود چندانی نخواهم داشت.
پولس نوشت که خدا در زمان دستگیری او بسیار بیش از آنچه که ما می توانستیم فکر یا تصور کنیم، انجام می دهد. من فکر میکنم وقتی ناراحت هستیم، میتوانیم عظمت کار خدا را در زندگیمان بیشتر ببینیم، زیرا او قلبهای ما را تقویت میکند و ذهن ما را متحول میکند در حالی که با چالشهایمان روبرو میشویم. ضعف ما در هنگام مصیبت نمایان می شود، که باعث می شود قدرت خدا بیشتر آشکار شود و حتی ممکن است از طریق ما غیرممکن ها را انجام دهد. من جستجویی برای "خطر آسایش" انجام دادم و برخی از اصول را توسط سخنرانان انگیزشی شنیدم - "برای موفقیت باید احساس ناراحتی کنید"، "در منطقه آسایش خود به پتانسیل کامل خود نخواهید رسید"، "منطقه راحتی" خطرناک است زیرا شما نمی توانید بیشتر از این به دست آورید، و "آسایش روح شما را می کشد." جالب است که افرادی که مسیحی نیستند این را درک می کنند، با این حال بسیاری از مسیحیان تمرکز زیادی بر روی جستجوی آسایش و امنیت خود دارند. با این حال، این معمولاً از جانب خدا نیست.
آیا آنها بندگان مسیح هستند؟ در کارهای بسیار بیشتر، در زندان های بسیار بیشتر، ضرب و شتم های بی شمار، اغلب در خطر مرگ. پنج بار از یهودیان سی و نه ضربه شلاق خوردم. سه بار با چوب کتک خوردم، یک بار سنگسار شدم، سه بار کشتی غرق شدم، یک شب و یک روز را در اعماق گذراندم. من در سفرهای مکرر بودهام، در خطرات رودخانهها، خطرات دزدان، خطرات هموطنانم، خطرات غیریهودیان، خطرات در شهر، خطرات در بیابان، خطرات در دریا، خطرات در میان برادران دروغگو. من در کار و سختی، در بسیاری از شب های بی خوابی، در گرسنگی و تشنگی، اغلب بدون غذا، در سرما و در معرض قرار گرفتن بوده ام. جدا از چنین چیزهای بیرونی، فشار روزانه بر من وجود دارد که نگران همه کلیساها هستم. دوم قرنتیان 11:23-28
این خطرناک است که فکر کنیم اگر در خواست خدا باشیم، راحت و در امان خواهیم بود. اخیراً خطبه ای را تماشا می کردم که در آن یک کشیش درباره آتش زدن کلیساها و خانه های مسیحیان در پاکستان صحبت می کرد. او گفت که اوایل سال از او برای سفر به پاکستان دعوت شده بود، اما برنامهاش اجازه این کار را نداد. علاوه بر این، او به اشتراک گذاشت که افرادی بودند که از او پرسیدند که آیا در آنجا امن است، اما پاسخ او این بود که هرگز نباید این سؤال مطرح شود. من واکنش او را تحسین کردم زیرا من نیز معتقدم که مسیحیان بیش از حد نگران امنیت هستند، زمانی که افراد زیادی در جهان می میرند و به جهنم می روند. اگر بمیریم، قرار است به بهشت برویم و با پدر و پسر در بهشت باشیم. پس چرا ما اینقدر نگران مردن هستیم به جای اینکه نگران این باشیم که درباره عیسی به مردم بگوییم تا به آنها فرصتی برای زندگی واقعی بدهیم؟
خدا مرا از منطقه آسایش خود بیرون آورد تا به جوامع درون شهری بروم که خشونت در آنها بیداد می کند و من باید شاهد آزار زنان و کودکان بودم. روزهایی بود که به خاطر تیراندازی ها آنقدر تنش بالا می رفت که فکر می کردم می توانم آن روز بمیرم. اما من همچنان رفتم زیرا میدانستم که خدا از من میخواهد این کار را انجام دهم و مانند پولس رسول، فهمیدم که "زندگی مسیح است و مردن سود." (فیلیپیان 1:21 را ببینید). دریافته ام که پیروی از عیسی همیشه راحت، راحت و یا حتی امن نیست. بنابراین، ما نباید به دنبال اینها باشیم، بلکه باید به دنبال عیسی باشیم که مایه آرامش ما در مصیبت است. وقتی اراده خدا را انجام می دهیم، زیر بال های او آرامش پیدا می کنیم. او جای امن ما در میان خطر است.
اجازه دهید نکته دیگری در مورد خطر آسایش در کلیساهای ما اضافه کنم. و این آموزه های انسان ساخته ای است که ما با آنها راحت شده ایم که ممکن است مبتنی بر کتاب مقدس نباشد یا ممکن است از یک یا دو آیه کتاب مقدس بیرون آمده باشد که ممکن است موقعیتی باشد. ما باید به خاطر داشته باشیم که نامه های پولین به کلیساهای یک منطقه خاص هدف گرفته شده است، و ما باید عمیق تر بگردیم تا بفهمیم چرا پولس به روش خاصی برای کلیساهای خاص نوشت. امروزه کلیساهایی وجود دارند که آموزه هایی را ایجاد می کنند که زنان و نحوه ارتباط زن و مرد را با یکدیگر محدود می کنند. اگر ما با این دکترین ها راحت شویم و آنها را بپذیریم، می دانم که می تواند بسیار خطرناک باشد. خدا را به خاطر برادران مسیحی که در طول سال ها به من کمک کردند، تشویقم کردند و برای من دعا کردند سپاسگزارم. به یاد دارم که اوایل امسال در مورد سفر مأموریتی به برزیل تردید داشتم و این یک برادر مسیحی بود که اساساً به من نشان داد که فکر من مزخرف است و باید به این سفر بروم. خوشبختانه، من رفتم زیرا خداوند در سفر این مأموریت عمیقاً با من صحبت کرد. یک روز، یکی از برادران کلیسایی با من تماس گرفت و متوجه نشد که چه اتفاقی برای من افتاده است و خدا از او استفاده کرد تا تأیید کند که قرار است مدت بیشتری در آرژانتین بمانم. از این فکر می کنم که چه اتفاقی می افتد اگر این برادران مسیحی و دیگران آموزه هایی را می پذیرفتند و با آنها راحت بودند که ارتباط من را به عنوان یک زن به این شکل محدود می کرد. من می دانم که از نظر روحی و عاطفی برای من خطرناک خواهد بود اگر آنها از خدا اطاعت نکنند همانطور که او آنها را برای تشویق من قرار داده است. با این حال، من معتقدم که ما باید عاقلانه در مورد چگونگی ارتباط زن و مرد با یکدیگر خارج از زمینه خانواده خونی رفتار کنیم. آموزه دیگری که به نظرم آزاردهنده است جشن تولد ندادن است تا جایی که به یکی از عزیزانش تولدت مبارک نگویم. من اخیراً از دو نفر داشتم که در مورد این موضوع به من گفتند و میتوانستم احساس صدمه دیدن آنها را حس کنم. وقتی با آموزهها و سنتهای کلیسا که از خدا نیستند راحت باشیم، میتوانند از نظر روحی، عاطفی و در برخی موارد حتی جسمی آسیبزننده و خطرناک باشند.
و او پاسخ داد و به آنها گفت: «چرا خود شما به خاطر سنت خود از فرمان خدا تجاوز می کنید؟ متی 15:3
من نمی توانم آیات کتاب مقدس را پیدا کنم که به ما بگوید راحت خواهیم بود، اما می توانم بسیاری از آیات را بیابم که در دوران سختی به ما آرامش می دهند. چالشهای زندگی ما را بالغ میکنند و به ما کمک میکنند تا زمانی که در این زمانها به دنبال او هستیم، رابطه عمیقتری با مسیح داشته باشیم. آسایش گاهی یک توهم دنیاست، پس نباید با جستجوی مداوم آن حواسمان پرت شود. شیطان از ما میخواهد که در کلیساها و خانههای خود راحت بمانیم و هرگز برای مواجهه با شرایط سختی که هنگام انتشار کلام و عشق خدا با آن مواجه میشویم بیرون نرویم. وقتی از آسایش کلیساهایمان بیرون می رویم تا پادشاهی خدا را بسازیم، او با ما مخالفت می کند، زیرا نمی خواهد ما در این امر موفق شویم. و او همچنین ما را با زندگی راحت ترغیب میکند تا چالشهای احتمالی ناشی از بیرون رفتن برای انجام مأموریت بزرگ عیسی را رها کنیم. اما وقتی نیاز داریم جهان را با عیسی آشنا کنیم، هرگز نباید به راحتی راضی باشیم.
اما ما این گنج را در ظروف سفالی داریم تا عظمت بی نظیر قدرت از آن خدا باشد نه از خود ما. ما از هر لحاظ رنج میبریم، اما له نمیشویم. گیج، اما ناامید نیست. تحت آزار و اذیت قرار گرفته اند، اما رها نشده اند. ضربه خورد، اما نابود نشد. همیشه مرگ عیسی را در بدن خود حمل می کنیم تا زندگی عیسی نیز در بدن ما آشکار شود. زیرا ما که زندهایم دائماً به خاطر عیسی به مرگ تسلیم میشویم تا زندگی عیسی نیز در بدن فانی ما آشکار شود. دوم قرنتیان 4: 7-11