top of page

به چه چیزی نگاه می کنید؟


هر وقت بتوانم، دوست دارم به دریای سبز آبی زیبای کارائیب نگاه کنم. این مرا آرام می‌کند و وقتی می‌شنوم امواج ملایمی در کنار ساحل می‌چرخند و در حالی که به منظره دریایی معمولاً آرام نگاه می‌کنم، آرامش پیدا می‌کنم. وقتی منظره آرام دریای پهناور را می بینم، وسعت خدا را می بینم. اما آخر هفته گذشته، متوجه شدم که خدا در من کار جدیدی انجام می دهد. نگاهم را عوض می کرد و به جای اینکه به دریا نگاه کنم که در حال حاضر هیچ جایی در اطرافم نیست، از من می خواست به آسمان بی کرانی که بر خلاف دریا هیچ مرزی ندارد نگاه کنم. آسمان مرا وادار کرد که عمیق تر به او بیاندیشم، خالق من، خالق آسمان و زمین، که بی نهایت و تغییر ناپذیر است. بلند کردن چشمانمان باعث می‌شود آنچه را که قبلاً ندیده‌ایم ببینیم، و به ما کمک می‌کند دیدگاه بهتری از دید خدا برای زندگی‌مان داشته باشیم.

 

اسحاق به سوی غروب بیرون رفت تا در مزرعه مراقبه کند. و چشمان خود را بلند کرد و نگریست که اینک شترها می آیند. ربکا چشمان خود را بلند کرد و چون اسحاق را دید از شتر پیاده شد. پیدایش 24:63-64

 

مانند اسحاق و ربکا باید چشمان خود را بالا ببریم و نگاه کنیم تا ببینیم خدا چه چیزی برای ما آماده کرده است. اگر روی چیزهای اطرافمان و کارهایی که مردم انجام می‌دهند تمرکز کنیم، ممکن است حواس‌مان پرت شود یا حتی افسرده شویم، و ممکن است تشخیص ندهیم که باید به بالا نگاه کنیم. گاهی ممکن است در ذات ما نباشد که به بالا نگاه کنیم، اما وقتی این کار را انجام می دهیم، ممکن است آنچه را که برایش دعا کرده ایم، پیدا کنیم.

 

یادم می‌آید چند سال پیش از خدا میوه می‌خواستم، زیرا گاهی اوقات میوه‌ها برایم گران‌تر از آن بود که بخرم. فکر می‌کنم ممکن است روز بعد باشد، من در کنار خانه راه می‌رفتم، و کاری کردم که معمولاً در آن نقطه انجام نمی‌دادم - سرم را بلند کردم. و سپس یکی از بزرگترین سیب های اوتاهایتی را که تا به حال دیده بودم دیدم. برای کسانی که نمی دانند، این نوع سیب در جامائیکا است که به شکل گلابی است. دستم را بالا بردم و آن را از درخت درست بالای سرم برداشتم. این دوباره غیرعادی بود زیرا درخت سیب همسایه معمولاً دور از دسترس من بود و اغلب دست و پا بریده می شد تا شاخه ها بالای حیاط محل زندگی من آویزان نشوند. خدا خواسته من را به طرز شگفت انگیزی فراهم کرده بود و تنها کاری که باید انجام می دادم این بود که دیدگاهم را تغییر دهم و به بالا نگاه کنم.

 

گاهی ما نیز باید در موقعیت مناسبی قرار بگیریم تا اجابت دعایمان را ببینیم. و گاهی باید به بازگشت ادامه دهیم تا ببینیم آیا دعای ما مستجاب شده است یا خیر. ایلیا به پادشاه آخاب گفته بود که صدای غرش باران شدید می‌آید، اما ابری دیده نمی‌شود. او به بالای کوه کارامل رفت و صورتش بین زانو در مقام نماز بود. سپس غلام خود را فرستاد تا ببیند آیا دعایش مستجاب شده است یا خیر.

 

او به غلام خود گفت: اکنون بالا برو و به دریا نگاه کن. پس بالا رفت و نگاه کرد و گفت: چیزی نیست. و هفت بار گفت: «برگرد». در بار هفتم آمد که گفت: «اینک ابری به کوچکی دست انسان از دریا بیرون می‌آید.» و او گفت: «برو و به آخاب بگو: ارابه خود را آماده کن و فرود آی تا باران سنگین تو را متوقف نکند.» اول پادشاه 18:43-44

 

خدمتکار ایلیا در ابتدا چیزی ندید، بنابراین الیاس او را به عقب بازگرداند. او باید هفت بار بالا می رفت تا بتواند ابری به کوچکی دست یک انسان را ببیند که از دریا بالا می آید. گاهی اوقات ما در ابتدا چیزی را که به دنبال آن هستیم نمی‌بینیم، اما نباید تسلیم شویم، باید به بالا رفتن ادامه دهیم تا نگاهی بیندازیم یا در مورد من مجبور شدم به بالا نگاه کنم تا ببینم خدا چه چیزی برای من در نظر گرفته است. حتی خود عیسی به آسمان نگاه کرد و غذا را برکت داد که سپس برای جمعیت زیاد شد. اسحاق نیز چشمان خود را بلند کرد و چون این کار را کرد، شترهایی را از دور دید و بر یکی از آن شتران همیارش بود. ممکن است مجبور شویم چشمانمان را بلند کنیم تا ببینیم کمک ما از کجا می آید.

 

چشمانم را به سوی کوه ها بلند خواهم کرد. کمک من از کجا بیاید؟ کمک من از جانب خداوند است که آسمان و زمین را آفرید. مزامیر 121: 1-2

 

ما نمی توانیم به دره نگاه کنیم، باید تمرکز خود را به قله کوه معطوف کنیم. مارتین لوتر کینگ جونیور در سخنرانی خود در "قله کوه" در سال 1968 مبارزات مبارزه برای برابری سیاهان را در آن زمان در ایالات متحده بازگو کرد. گزیده ای از سخنان وی در زیر آمده است.

 

و ما فقط جلوی سگ ها می رفتیم و به آنها نگاه می کردیم. و ما جلوی شیلنگ‌های آب می‌رفتیم و به آن نگاه می‌کردیم، و فقط به خواندن "بالای سرم آزادی را در هوا می‌بینم" ادامه می‌دادیم.

 

آنها به سگ ها و شیلنگ های آب نگاه کردند و می دانستند که در خطر هستند، اما درون آنها به بالا نگاه می کردند و آزادی را می دیدند، بنابراین به حرکت ادامه دادند. MLK چشم انداز آینده ای را داشت که در آن فرزندانش روزی در کشوری زندگی می کردند که در آن نه بر اساس رنگ پوست بلکه بر اساس محتوای شخصیتشان قضاوت می شد. از این رو از همنوعان سیاهپوست خود التماس کرد که در وادی ناامیدی غوطه ور نشوند، زیرا او با وجود مشکلاتی که با آن روبرو بودند، رویایی می دید. چشم انداز او از آینده ای بهتر باعث شد که به بالا نگاه کند و آزادی را ببیند. و بنابراین، آنها آهنگ "Over My Head" را اقتباس کردند تا آنچه را که می‌دیدند اعلام کنند

 

آنها به سگ ها و شیلنگ های آب نگاه کردند و می دانستند که در خطر هستند، اما درون آنها به بالا نگاه می کردند و آزادی را می دیدند، بنابراین به حرکت ادامه دادند. MLK چشم انداز آینده ای را داشت که در آن فرزندانش روزی در کشوری زندگی می کردند که در آن نه بر اساس رنگ پوست بلکه بر اساس محتوای شخصیتشان قضاوت می شد. از این رو از همنوعان سیاهپوست خود التماس کرد که در وادی ناامیدی غوطه ور نشوند، زیرا او با وجود مشکلاتی که با آن روبرو بودند، رویایی می دید. چشم انداز او از آینده ای بهتر باعث شد که به بالا نگاه کند و آزادی را ببیند. و بنابراین، آنها آهنگ "Over My Head" را اقتباس کردند تا آنچه را که می دیدند بیان کنند، حتی اگر واقعیتی را که آنها به آن نگاه می کردند مخالفت کند. این آخرین خط سرود است:

 

بالای سرم شکوه را در هوا می بینم. بالای سرم شکوه را در هوا می بینم. بالای سرم شکوه را در هوا می بینم. حتما یه جایی خدایی هست!

 

یه جا خدایی هست آیا او را می بینی؟ به چه چیزی نگاه می کنی؟ اگر مطمئن نیستید به چه چیزی نگاه کنید و به کجا نگاه کنید، اشعیا به ما می گوید.

 

چشمانت را بلند کن و ببین چه کسی این ستارگان را آفریده است. به خاطر عظمت قدرت و قوت قدرت او، یکی از آنها کم نمی شود. اشعیا 40:26

 

و در آخر هفته، به بالا نگاه کردم و ستاره ها را به وضوح دیدم. من قبلاً کمربند شکارچی را ندیده بودم، اما این کمربند با سیریوس نزدیک بود. نه چندان دور سیارات زهره و مریخ قرار داشتند. قبل از این هرگز به خود زحمت نداده بودم که در شب به بالا نگاه کنم زیرا فکر می کردم که نورهای شهر مانع دیدن ستاره ها می شوند. اما ستارگان همگی آنجا بودند و سیارات به خوبی می درخشیدند تا ببینم. گفته می شود بهتر است ستاره های نیمکره جنوبی را مشاهده کنید و به نظر می رسد درست باشد. آنها همچنین در جهت مخالف آسمان شمالی هستند. هرگز ستاره هایی مانند آن ها را ندیده بودم و تنها کاری که می کردم این بود که به بالا نگاه کنم. اگر این کار را نمی‌کردم، می‌توانستم تجربه‌ای را که خالق آسمان و زمین به من ارائه کرده بود، از دست بدهم. خداوند عظمت خود را در شکوه خلقتش به من نشان می داد، و او بسیار قابل ستایش است زیرا عظمت او بسیار وسیع و غیر قابل درک است.



bottom of page