top of page

یک داستان ترسناک

  • Autorenbild: Nicola Carara
    Nicola Carara
  • 19. März
  • 1 Min. Lesezeit

Aktualisiert: 2. Apr.


این هفته وقتی تثنیه 1 را خواندم، واقعاً ترسیدم. خداوند به بنی اسرائیل گفته بود که سرزمینی را که در اختیار آنها قرار داده بود، در اختیار بگیرند و نباید ترسیده باشند یا ناامید شوند. با این حال، کار بعدی که آنها انجام دادند این بود که نقشه خود را طراحی کردند تا از هر قبیله مردی را بفرستند تا به آن منطقه بروند و ببینند آنها باید به کدام سمت بروند. اکنون، خداوند آنها را سالها در سراسر بیابان رهبری می کرد. خدای همه جا حاضر و دانا جلوتر از آنها رفت تا آنها را در شب با آتش و در روز با ابر هدایت کند، زیرا می دانست راهی که باید بروند. با وجود این، موسی فکر کرد که این نقشه خوبی است و بنابراین دوازده نفر برای جاسوسی از زمین رفتند. آنها برگشتند و گفتند که زمین خوب است که خداوند به آنها می دهد. البته که می شود. هر هدیه خوب و کاملی از طرف پدر نورها می آید که مانند سایه های متحرک تغییر نمی کند. با این وجود، بنی اسرائیل نمی خواستند به این سرزمین نیکو که خداوند برای آنها در نظر گرفته بود بروند، زیرا به ده جاسوس گوش دادند که گفته بودند مردم از آنها بزرگتر و بلندتر هستند. بنی اسرائیل شروع به شکایت کردند که خداوند از آنها متنفر است و آنها را از مصر بیرون آورد تا نابود شوند، حتی اگر موسی به آنها اطمینان داد که خداوند جلوتر از آنها خواهد رفت و برای آنها می جنگد تا آنها نترسند. اما گزارش چه کسی را باور کردند؟ خدا به آنها گفته بود که زمین را به آنها می دهد. اگر می گفت، چون مردی نیست که دروغ بگوید، انجام می داد. با این حال، آنها از او اطاعت نکردند و ترجیح دادند به ده جاسوسی که خود و بنی اسرائیل را ملخ می دیدند گوش فرا دهند. از این رو از تصاحب آنچه خدا به آنها می‌داد سر باز زدند، زیرا از مردم آن سرزمین می‌ترسیدند تا از خدا، و او خشمگین شد.

 

«آنگاه خداوند صدای سخنان تو را شنید، خشمگین شد و سوگند یاد کرد و گفت: «هیچ‌یک از این مردان، این نسل بد، سرزمین نیکویی را که سوگند خوردم به پدرانتان بدهم، نخواهد دید، مگر کالیب پسر یفونه، و او آن را خواهد دید و به او و پسرانش زمینی را که خداوند در آن قدم بر من نهاده است، خواهد داد.» و بگوید: «حتی یوشع پسر نون که در مقابل شما ایستاده است، وارد آنجا نشوید، زیرا او اسرائیل را به ارث خواهد برد، و پسران شما که امروز هیچ شناختی از خیر و شر ندارند، به آن جا خواهند رفت به دریای سرخ.» تثنیه 1: 34-40

 

خداوند خشمگین شد، بنابراین آنها ارثی را که قرار بود به آنها بدهد از دست دادند و آنها را از سرزمین موعود دور کرد. تنها دو مرد از نسل خود به همراه فرزندان خود که فکر می کردند طعمه خواهند شد وارد سرزمین شدند. حتی موسی نیز به دلیل نافرمانی او وارد زمین نشد. وقتی مردم فهمیدند خدا خشمگین است و در برابر او گناه کرده اند، تصمیم گرفتند که به سرزمین بروند و بجنگند. یک مشکل بزرگ وجود داشت. خداوند با آنها نبود، بنابراین موسی به آنها گفت که نروید زیرا شکست خواهند خورد. آنها به موسی گوش ندادند و به هر حال رفتند. از این رو، با گستاخی خود، توسط مردمی که برای جنگ می رفتند، تعقیب و خرد شدند.

 

این بازگویی موسی مرا می‌ترساند، زیرا آنقدر عصیان و گمان وجود داشت که آنها به توصیه‌های الهی گوش نمی‌دادند. آیا تا به حال چنین کاری انجام داده اید؟ خوب، من دارم، و پایان خوبی نداشت. وقتی خدا می گوید کاری را انجام بدهیم، ما باید آن را انجام دهیم. مهم نیست که غول ها چقدر بزرگ به نظر می رسند، آنها از خداوند بزرگتر نیستند. ما باید از گوش دادن به آنچه دیگران می گویند در حالی که خدا قبلاً صحبت کرده است دست برداریم. با این حال، ما باید مطمئن باشیم که این صدای خداست که به آن گوش می دهیم. اگر حاضر نباشیم مثل گوسفند باشیم و صدای شبان خوب را بشنویم، به صدای غریبه گوش خواهیم داد و گمراه خواهیم شد. این همان کاری است که بنی اسرائیل انجام دادند. آنها به صدای ده مرد گوش دادند که به آنها گفتند زمین خوب است، اما نروید زیرا نابود می شوند. آنها فراموش کردند که خدا با آنهاست و بنابراین تصمیم گرفتند که با او سرپیچی کنند. ما باید به قلب خود نگاه کنیم تا ببینیم آیا واقعاً به صدای خدا گوش می دهیم یا به صدای کسانی که ما را از مسیر او دور می کنند.

 

پس همانطور که روح القدس می فرماید: «امروز اگر صدای او را می شنوید، دل های خود را مانند طغیان سخت مکنید، در روز آزمایش در بیابان، جایی که پدران شما مرا آزمایش کردند و آزمایش کردند و اعمال مرا چهل سال دیدند. پس من بر آن نسل خشمگین شدم و گفتم: «آنها همیشه در راه خود گمراه می شوند، و من در دل من گمراه می شوند. به آسایش من وارد نخواهند شد.» برادران، مراقب باشید، مبادا در هیچ یک از شما دل بدی از بی ایمانی به وجود بیاید که خدای زنده را ترک کند. عبرانیان 3: 7-12

 

نویسنده کتاب عبرانیان آنچه را که در بیابان اتفاق افتاده است به خوبی خلاصه می‌کند و آن را حتی امروز در زندگی ما به کار می‌گیرد و در عین حال ما را تشویق می‌کند که تشخیص دهیم بی‌ایمانی ما گناه است. ما باید مطمئن شویم که قلبمان را نسبت به صدای خدا سخت نمی کنیم. این منجر به شورش می شود و ما عواقب آن را خواهیم پرداخت. اجازه دهید من به شما هشدار دهم و به شما اطلاع دهم که حتی آنچه فکر می کنید چیز خوبی است ممکن است مورد خدا نباشد و ممکن است عواقب ناگواری داشته باشد. این بشری است که اراده خدا را زیر سوال ببریم و به همین دلیل است که ما باید "پیرمرد" را در زندگی خود مصلوب کنیم و به فطرت قدیمی خود بمیریم وگرنه ممکن است آنچه خدا می گوید منطقی نباشد و ما بخواهیم آن را آزمایش کنیم، نه اینکه در آن استراحت کنیم. مهم این است که بر اساس روح حرکت کنیم و نه بر اساس جسم. وقتی به روح خدا راه می‌رویم، با ایمان و نه با دید راه می‌رویم، بنابراین از ترس به خاطر آنچه در اطرافمان می‌گذرد فلج نخواهیم شد، و شجاع و شجاع خواهیم بود که بدانیم او با ماست.

 



 
 
 
bottom of page