وقتی خدا شما را در دردسر میاندازد
- Nicola Carara
- 1 oct
- 2 Min. de lectura

اخیراً، به نظر میرسد که بسیاری از مسیحیان دوران سختی را پشت سر میگذارند. من از برخی افراد میشنوم که میگویند دلسرد شدهاند، در حالی که قبلاً هرگز چنین چیزی از آنها نشنیدهام. من هم در حال گذراندن یکی از آن دورهها هستم، اما متوجه هستم که ممکن است خدا آن را مقدر کرده باشد. خدا ممکن است به دلیلی ما را در دردسر بیندازد. میدانم که بسیاری از مردم ممکن است ناراحت شوند و بگویند خدا هیچ کار بدی با ما نمیکند. با این حال، تنها کاری که باید انجام دهیم این است که به زندگی عیسی نگاه کنیم. هدف او این بود که برای ما به مرگی طاقتفرسا بمیرد.
زیرا او مانند جوانهای نازک و مانند ریشهای از زمین خشک در برابر او رشد کرد. او هیچ شکل و جلالی ندارد که ما به او نگاه کنیم، و نه ظاهری که ما را به خود جذب کند. او مورد تحقیر و ترک مردان بود، مردی اهل غم و اندوه و آشنا با غم. و مانند کسی که مردم روی خود را از او میپوشانند، مورد تحقیر قرار گرفت و ما او را ارج ننهادیم. مطمئناً غمهای ما را او خود حمل کرد و غمهای ما را او حمل کرد. با این حال، ما خود او را از جانب خدا رنجیده، مضروب و رنجور میدانستیم. اما او به خاطر گناهان ما زخمی شد و به خاطر گناهان ما له شد. تنبیه برای سلامتی ما بر او نازل شد و از تازیانههای او ما شفا یافتیم. همه ما مانند گوسفندان گمراه شدهایم، هر یک از ما به راه خود برگشتهایم. اما خداوند گناه همه ما را بر او وارد کرده است. او مظلوم و رنج کشیده بود، اما دهان خود را نگشود. مانند بره ای که برای ذبح برده میشود و مانند گوسفندی که در برابر پشم چینان خود خاموش است، او نیز دهان خود را نگشود. او با ظلم و داوری برداشته شد. و اما نسل او، چه کسی گمان کرد که او به خاطر گناه قوم من که سزاوار این ضربه بودند، از سرزمین زندگان بریده شده است؟ قبر او با مردان شرور تعیین شد، اما در مرگش با مردی ثروتمند بود، زیرا هیچ خشونتی نکرده بود و هیچ فریبی در دهانش نبود. اما خداوند از له کردن او خشنود شد و او را به غم و اندوه انداخت. اگر خود را به عنوان قربانی گناه تقدیم میکرد، نسل خود را میدید، روزهای خود را طولانی میکرد و خشنودی خداوند در دست او به ثمر میرسید. اشعیا ۵۳: ۲-۱۰
"خداوند از له کردن او خشنود شد" به نظر یک پدر خوب نمیرسد. اما تمام این درد در نقشه خدا برای پسرش عیسی بود تا ما نیز اگر به عیسی ایمان آوریم، فرزندان خدا شویم. عیسی به دردسر افتاد تا ما بتوانیم با پدر آشتی کنیم. وقتی زندگی خود را به خدا تسلیم کردیم، مشکلات ما ممکن است با طرح خدا برای هدفی بزرگتر باشد. یوسف نمیتوانست یک ملت را نجات دهد اگر در چاهی انداخته نمیشد و به بردگی فروخته نمیشد و سپس به دلیل همسر دروغگوی شهوتران پوتیفار به زندان نمیافتاد. یک پسر یهودی نمیتوانست به مصر برود و به عنوان جانشین فرعون در مقام فرمانروا قرار گیرد. مصریان از چوپانان بیزار بودند و این شغل اصلی یهودیان بود. بنابراین، یوسف برای تحقق رویاهای نبوی خود مجبور به تحمل سختی شد و با این کار قوم خود را نجات داد. سختی لازم بود. در طول مدت اقامتش در خانه پوتیفار و زندان، او توانست در مورد فرهنگ مصر بیاموزد و در عین حال به زبان آن مسلط شود. برادرانش حتی وقتی او را دیدند او را نشناختند زیرا او در جامعه مصر ادغام شده بود. او همچنین در این مدت مهارتهای اداری خود را تقویت کرد، اما مهمتر از آن، با وجود مشکلاتش، به رشد و اعتماد به خدای خود ادامه داد. او میدانست که خدا او را برای هدفی در معرض همه مشکلات قرار داده است.
در مورد تو، تو قصد بدی علیه من داشتی، اما خدا آن را به خیریت اراده کرده بود تا این نتیجه فعلی را به دست آورد و بسیاری از مردم را زنده نگه دارد. اشعیا 50:20
خدا از شر برای خیریت استفاده کرده بود. او باعث شد یوسف همه این شر را تجربه کند زیرا این مسیر به کاخ فرعون بود. گاهی اوقات، ممکن است فکر کنیم که درد غیرضروری است. ممکن است از آزمایشهای ایوب سوگواری کنیم و از خود بپرسیم که چرا خدا به او اجازه داد تا تمام کارهایی را که انجام داده است، پشت سر بگذارد، اما سپس با دانستن اینکه همانطور که بسیاری از واعظان میگویند، "دو برابر سختیهایش" نصیبش شده است، آرامش پیدا کنیم. ایوب ده فرزند خود را از دست داد و اگرچه در دوره بهبودی خود ده فرزند دیگر داشت، اما ممکن است هنوز هم برای ده فرزند اولی که بسیار دوستشان داشت و به خاطر آنها فداکاری کرده بود، سوگواری کرده باشد. ما مطمئن نیستیم که چه اتفاقی برای همسرش افتاد، که وقتی او با مشکلاتش روبرو شد، خاری در جسم او بود. او میخواست ایوب خدا را نفرین کند و بمیرد. اما خوشبختانه ایوب به توصیههای نابخردانه او گوش نداد. با این حال، مطمئن نیستم که آیا او مادر ده فرزند دیگر بوده است یا خیر. و در مورد خارها، پولس نیز خاری در جسم خود داشت که آن را "فرستاده شیطان برای عذاب دادن من" توصیف کرد. نه، این یک همسر غرغرو نبود زیرا او هرگز ازدواج نکرده بود. ما فقط میتوانیم حدس بزنیم که این خار چه میتوانسته باشد، اما او سه بار از خدا خواسته بود که آن را از بین ببرد. با این حال، پاسخ خدا این بود: "فیض من برای تو کافی است، زیرا قدرت در ضعف کامل میشود." این خار مانع از آن شده بود که پولس خود را بزرگ جلوه دهد و او در تمام این مدت به لطف خدا حفظ شد. من خدا را شکر میکنم، زیرا فیض او در مواقع سختی به ما کمک میکند.
زیرا ما کاهن اعظمی نداریم که نتواند با ضعفهای ما همدردی کند، بلکه کسی است که در همه چیز مانند ما وسوسه شده است، اما بدون گناه. بنابراین بیایید با اطمینان به تخت فیض نزدیک شویم تا رحمت دریافت کنیم و فیضی را بیابیم که در زمان نیاز به ما کمک کند. عبرانیان ۴:۱۵-۱۶
عیسی، کاهن اعظم ما، نمونه عالی ما از چگونگی واکنش ما در برابر مشکلات خداوند است. میدانم که ما حتی نمیخواهیم فکر کنیم که خداوند ما را به دردسر بیندازد و شما حتی ممکن است با من موافق نباشید. اما وقتی از خدا اطاعت میکنیم و در اراده او هستیم، دشمن روح ما ناراحت میشود و او میآید تا آنچه را که خدا در ما انجام میدهد بدزدد، بکشد و نابود کند. و در میان شیطان که مانند شیر غران در اطراف پرسه میزند، باید تمام آن را شادی بدانیم، زیرا از آزمایشهایی که ممکن است بر سر راهمان قرار گیرد، عبور میکنیم، حتی اگر این میتواند بسیار دشوار باشد. ایوب فهمید که وقتی بیشتر آنچه داشت از دست رفته است، خداوند میدهد و خداوند میگیرد، اما او همچنان نام خداوند را ستایش کرد. وقتی از آزمایشها عبور میکنیم، باید همیشه به یاد داشته باشیم که خدا با ماست و نباید ناامید یا مضطرب شویم زیرا او ما را تقویت میکند و در حالی که ما را با دست راست صالح خود نگه میدارد، به ما کمک میکند. باید درک کنیم که برای ورود به پادشاهی خدا باید سختیهای زیادی را تحمل کنیم، اما فیض او در این مواقع کافی است. و همیشه باید به یاد داشته باشیم که ما این مصائب را با قدرت او و نه با قدرت خودمان پشت سر میگذاریم.
اما ما این گنج را در ظروف خاکی داریم، تا عظمت بینظیر قدرت از جانب خدا باشد و نه از جانب خودمان. ما از هر نظر رنج میکشیم، اما خرد نمیشویم؛ متحیر میشویم، اما ناامید نمیشویم؛ آزار میبینیم، اما رها نمیشویم؛ زمین میخوریم، اما نابود نمیشویم. دوم قرنتیان ۴:۷-۹