
در ماه ششم، جبرئیل فرشته از طرف خدا به شهری از جلیل به نام ناصره، نزد باکره ای که نامزد مردی یوسف از خاندان داوود بود، فرستاد. نام باکره مریم بود. پس از ورود، فرشته به او گفت: «خوشحال باش، ای محبوب، خداوند با توست. خوشا به حال تو در میان زنان!» اما چون او را دید، از گفتار او مضطرب شد و فکر کرد که این سلام چگونه است. آنگاه فرشته به او گفت: «ای مریم نترس، زیرا نزد خدا فیض یافتی. و اینک در شکم خود آبستن میشوید و پسری میزایید و نام او را عیسی خواهید خواند. لوقا 1:26-31
اینها کلماتی بود که اخیراً در یکی از مطالعات کتاب مقدس من خوانده شد، زمانی که ناگهان متوجه شدم لطف همیشه مطلوب نیست. اگرچه مریم بسیار مورد لطف و لطف خداوند قرار گرفت، اما این امر باعث شد که او زندگی دشواری داشته باشد. مریم پس از آن که فرشته جبرئیل او را بسیار مورد لطف و برکت خواند، قبلاً «مضطرب» بود. سپس به او می گوید که از آنجایی که او مورد لطف خدا قرار گرفته است، پسری به نام عیسی خواهد داشت. این موقعیت مناسبی برای زنی نیست که در زمان خود هنوز به طور رسمی ازدواج نکرده است. ممکن بود او را سنگسار کنند. نامزدش می توانست او را ترک کند و جامعه او را مورد تمسخر قرار دهد. با این حال، او مورد لطف و برگزیده شدن خدا قرار گرفت تا پسر خود، نجات دهنده جهان را به دنیا آورد. او بعداً او را در حال برهنه شدن، ضرب و شتم، ضرب و شتم و کبودی قبل از اینکه مانند یک جنایتکار بر روی صلیب کشته شود، دید. این لطف مردمی است! مریم همیشه با شرایط مساعدی روبهرو نبود، اما خداوند بدون توجه به آنچه از سر میگذراند، همیشه با او بود و به همین دلیل، برکت یافت.
عیسی به لطف خدا و انسان رشد کرد (لوقا 2:52 را ببینید)، اما بعداً مردم به صورت او آب دهان انداختند و او را زدند، سپس روی صلیب فریاد زد: "خدای من، خدای من، چرا مرا ترک کردی؟" (متی 27:46 را ببینید). او رها شده و در عین حال مورد لطف بود. بسیاری از ما برای احسان دعا می کنیم، اما آیا واقعاً می توانیم از پس لطف خدا برآییم؟ یوسف فرزند مورد علاقه پدرش بود و همین امر او را با برادران حسودش که او را در گودال انداختند و سپس به بردگی فروختند، به دردسر انداخت. پس از آن به دروغ به پدرشان گفتند که حتماً حیوانی او را کشته و خورده است. یوسف که زنده و سالم بود، به عنوان غلام پوتیفار که او را سرپرستی همه چیز در خانواده اش کرد، مورد لطف قرار گرفت. اما یوسف در نظر همسر پوتیفار که او را هوس کرد و سعی کرد او را به آغوش کثیف خود بکشاند، لطف بسیار زیادی پیدا کرد، اما او فرار کرد و جامه خود را در دستان این زن شرور که توطئه ای علیه او طراحی کرد، رها کرد. ، که او را به زندان انداخت. بله، هنوز هم خداوند با یوسف بود که مورد لطف رئیس زندان قرار گرفت. بنابراین اگرچه او در شرایط مساعدی نبود، اما در سیاهچال بود، اما همچنان لطف داشت.
اما خداوند با یوسف بود و به او رحم کرد و او را در نظر نگهبان زندان لطف کرد. و نگهبان زندان تمام زندانیانی را که در زندان بودند به دست یوسف سپرد. هر کاری که آنجا انجام دادند، کار او بود. نگهبان زندان به چیزی که تحت فرمان یوسف بود نگاه نکرد، زیرا خداوند با او بود. و هر چه کرد، خداوند آن را کامیاب ساخت. پیدایش 39:21-13
ما به مردمی با خانهها و ماشینهای خوب و شغل با درآمد خوب نگاه میکنیم و فکر میکنیم که مورد لطف خدا هستند. و ما تمایل داریم به افرادی که در شرایط نامساعدی زندگی میکنند به تحقیر بنگریم و تصور کنیم که مورد لطف خداوند قرار نگرفتهاند و برای آنها متأسفیم. با این حال، پادشاهی خدا می تواند کاملاً متفاوت باشد. گاهی اوقات فقیرترین و فروتنترین ارواح در زمره مورد لطف و برکت خداوند قرار میگیرند، همانطور که او با آنهاست. هر جا که باشیم و هر چه که داریم می گذریم وقتی خدا با ماست، برکت و نعمت داریم زیرا حضور او را با خود داریم.
لطف همراه با اطاعت و وفا است. داوود مورد لطف خدا قرار گرفت، زیرا او مردی بود که به دل خود ساخته بود. داوود همیشه به خدا وفادار بود و به همین دلیل او را به عنوان پادشاه مسح کرد. با وجود این، اعتقاد بر این است که تا 15 سال قبل از پادشاه شدن داوود میگذشت. در آن زمان، او در حال فرار از شاه شائول بود، وانمود کرد که یک مرد دیوانه است و در غارها زندگی می کرد. این برای من چندان مطلوب به نظر نمی رسد. با این حال، او مورد لطف خدا بود.
بزرگترین چیز در مورد لطف و برکت خداوند این است که او با ماست، مهم نیست که چه باشد. هنگامی که قلب ما معطوف به او باشد و ما مطیع او باشیم، به ما لطف میکند. اما لطف او به این معنا نیست که ما همیشه شرایط مطلوبی خواهیم داشت. خیلی خوب می تواند برعکس باشد.
Comments