
چیزهای کوچک برای من مهم است. یکشنبه گذشته در کلیسا، شخصی با من کاری کرد که ممکن است فراموش کرده باشند، اما من این کار را نکردم زیرا تأثیر زیادی روی من گذاشت. در حالی که در حیاط کلیسا به دیوار تکیه داده بودم، یکی از مردها مرا دید، سپس آمد و به من گفت که خسته به نظر میرسم. او بوسه ای روی گونه ام داد، همانطور که در آرژانتین احوالپرسی معمولی است، و بعد از اینکه به او گفتم خیلی خیلی خسته هستم، پرسید چه اتفاقی افتاده است. ایستاد و به حرفم گوش داد که توضیح دادم همسایه ام بعد از ساعت 2 بامداد با یک خانم وارد شد و تا ساعت 5:30 صبح با هم مهمانی کردند و من داشتم همه چیز را می شنیدم. او با مصیبت من همدردی کرد و امیدوار بود من کمی استراحت کنم، سپس ادامه داد. این مکالمه کوتاهی بود، اما تأثیر زیادی روی من گذاشت، زیرا او واقعاً مرا دیده بود. او فوراً متوجه شد که چه مشکلی با من وجود دارد و وقت گذاشت تا بفهمد چرا همه چیز اشتباه است. همانطور که در مورد آنچه اتفاق افتاده بود فکر می کردم، به نظر می رسید که او نماینده خوبی از خدایی است که می بیند.
آنگاه نام خداوندی را که با او سخن گفته بود، خواند: تو خدایی که میبینی. زیرا او گفت: «آیا من هم او را که مرا میبیند در اینجا دیدهام؟ پیدایش 16:13
هاجر از سارای فرار می کرد که با او بد رفتار می کرد زیرا هاجر برای شوهرش پسری داشت. نه، هاجر را به خاطر خانه خواری سرزنش نکن، زیرا او خدمتکار سارای بود و به شوهرش گفت که با او رابطه برقرار کند تا بتواند بچه دار شود. به طور جدی، من مطمئن نیستم که چرا مردم سریال های صابونی را تماشا می کنند، در حالی که تنها کاری که باید انجام دهند خواندن کتاب مقدس برای نمایش های زیاد است. هاجر پس از این واقعه از آزار و اذیت سارای خسته شد، بنابراین فرار کرد. او باردار و تنها در بیابان بود، اما این نمیتوانست خدا را از دیدن او بازدارد و فرشتهاش را بفرستد تا به او دستور دهد تا نزد معشوقهاش برگردد و او همچنین نقشهای را که خدا برای فرزندانش در نظر گرفته بود به او گفت. سپس هاجر خداوند را می خواند، تو خدایی که می بینی. او فراموش نشد. او را خدا دید. همه ما نزد خدا دیده می شویم و فراموش نمی شویم. زن سامری در یوحنا 4، هنگامی که عیسی از راه خود خارج شد تا در کنار چاه با او ملاقات کند، احساس می کرد که او را دیده است.
خداوند از آسمان می نگرد. او همه پسران انسان را می بیند. مزمور 33:13
چشمان خداوند در همه جا است و بدی ها و نیکی ها را می بیند. امثال 15:3
این بسیار عالی است که ما یک خدای همیشه بینا و همیشه حاضر داریم. من معتقدم که او ما را فرا می خواند تا برای دیگران نیز حضور داشته باشیم. هفته گذشته در یکی از مطالعات کتاب مقدس من، در مورد "وزارت حضور" صحبت کردیم. ویدئویی که ما تماشا کردیم بیان کرد که چگونه مریم مجدلیه به مریم، مادر عیسی، از طریق حضور او در اوقات خوب و بد خدمت میکرد.
اکنون در کنار صلیب عیسی مادر او و خواهر مادرش، مریم همسر کلوپاس و مریم مجدلیه ایستاده بودند. یوحنا 19:25
خیلی وقت ها به مردم می گوییم که برای آنها دعا می کنیم در حالی که روزهای بدشان را می گذرانند، و اغلب فراموش می کنیم. و حتی اگر دعا کنیم، بسیاری از اوقات از گذراندن وقت با آنها کوتاه نمی آییم تا بدانیم چگونه برای آنها دعا کنیم. حضور به ما این امکان را می دهد که واقعاً مردم را ببینیم. ما نباید آنقدر مشغول کلیسا و برنامه کاری خود باشیم که از دستور کار خدا که همیشه مردم هستند غافل شویم. عیسی به زمین آمد و برای جهان مرد. او جلال خود را ترک کرد تا مردی بی اعتبار شود که در میان مردم باشد. او حاضر بود چه با شاگردانش باشد چه با یک زن سامری تحقیر شده. عیسی با حضور خود تأثیر گذاشت و ما نیز باید. ما باید زمانی را برای حضور در پیشگاه خداوند اختصاص دهیم و از آن زمان با او، او به ما نشان خواهد داد که چگونه برای اطرافیانمان حضور داشته باشیم. او ما را برای حضور قرار داده است.
و همدیگر را برای برانگیختن محبت و کارهای نیک بیاندیشیم، چنانکه برخی از اجتماع خویشتن را رها نکنیم، بلکه همدیگر را نصیحت کنیم، و هر چه روز را نزدیک می بینید، بیشتر. عبرانیان 10:24-25
این فقط مربوط به ملاقات در یک ساختمان کلیسا نیست. خیلی بیشتر است. در زمان عهد جدید، پیروان مسیح در خانهها ملاقات میکردند. مثل الان رسمی نبود. آنها به عنوان یک جامعه برای یکدیگر دعا می کردند و یکدیگر را تشویق می کردند. آنها برای یکدیگر حضور داشتند و می توانستند واقعاً یکدیگر را ببینند و نیازهای دیگری را تشخیص دهند. حتما حس خوبی داشت که دیده شد.