فقط نگاه!!!
- Nicola Carara
- Mar 13, 2024
- 1 min read

من فکر می کنم ما گاهی اوقات انجیل را بسیار پیچیده می کنیم، در حالی که بسیار ساده است. من از این شهادت قدرتمند چارلز اسپرجن بسیار متاثر شدم. بنابراین، من می خواهم آن را با شما به اشتراک بگذارم.
گاهی فکر میکنم شاید تا الان در تاریکی و ناامیدی بودم، اگر لطف خدا نبود که یک صبح یکشنبه در حالی که به عبادتگاه خاصی میرفتم، طوفان برف میفرستاد. یک خیابان فرعی را پیچیدم و به یک کلیسای کوچک متدیست اولیه رسیدم. در آن نمازخانه ممکن است یک دوجین یا پانزده نفر باشند. من از متدیست های اولیه شنیده بودم که چگونه آنقدر بلند آواز می خواندند که سر مردم را به درد می آوردند. اما این برای من مهم نبود می خواستم بدانم چگونه می توانم نجات پیدا کنم ....
آن روز صبح وزیر نیامد. او برف باریده بود، فکر می کنم. سرانجام مردی با ظاهر بسیار لاغر، کفاش، یا خیاط، یا چیزی از این دست، برای موعظه به منبر رفت. حالا خوب است که واعظان آموزش ببینند، اما این مرد واقعاً احمق بود. او مجبور بود به متن خود پایبند بماند، به این دلیل ساده که چیز دیگری برای گفتن نداشت. متن این بود: «به من بنگرید و نجات پیدا کنید، تمام انتهای زمین» (اشعیا 45:22).
او حتی کلمات را درست تلفظ نمی کرد، اما این مهم نبود. فکر کردم در آن متن بارقه امیدی برای من وجود داشت.
واعظ اینطور شروع کرد: "این واقعاً یک متن بسیار ساده است. میگوید "نگاه کن". حالا نگریستن درد نکش. پا یا انگشتت را بلند نمیکند، فقط "نگاه کن". یک مرد نیازی به رفتن به دانشگاه برای یادگیری نگاه کردن ندارد. شما ممکن است بزرگترین احمق باشید، اما می توانید نگاه کنید. لازم نیست یک مرد ارزش هزاران سال را برای نگاه کردن داشته باشد. هر کسی می تواند نگاه کند، حتی یک کودک می تواند نگاه کند. .
"اما سپس متن می گوید: "به من نگاه کن." او در اسکس گسترده گفت: "بسیاری از شما به خودتان نگاه می کنید، اما نگاه کردن به آنجا فایده ای ندارد. شما هرگز هیچ آرامشی در خود پیدا نخواهید کرد. برخی می گویند به خدای پدر نگاه کنید. نه، به او نگاه کنید. عیسی مسیح می گوید، "به من نگاه کن." برخی از شما می گویند "ما باید منتظر کار روح باشیم." "
سپس آن مرد خوب متن خود را اینگونه دنبال کرد: "به من نگاه کن، من قطرات بزرگ خون را عرق می کنم. به من نگاه کن، من بر صلیب آویزان هستم. به من نگاه کن، من مرده ام و دفن شده ام. من، دوباره برمی خیزم، به من نگاه کن، به آسمان بالا می روم، به من نگاه کن، در دست راست پدر نشسته ام. ای گناهکار بیچاره، به من نگاه کن!
وقتی داشت . . . . توانست حدود ده دقیقه یا بیشتر به بیرون بچرخد، او در پایان کار خود بود. بعد زیر گالری به من نگاه کرد و به جرأت می گویم با این تعداد کم، او مرا غریبه می دانست.
فقط چشمش را به من دوخته بود، انگار از ته دلم خبر داشت، گفت: «جوون خیلی بدبخت به نظر میرسی. خوب، این کار را کردم، اما قبلاً عادت نداشتم که از منبر در مورد ظاهر شخصی خود سخنانی بگویم. با این حال، ضربه خوبی بود، درست به خانه زد. او ادامه داد: «و شما همیشه بدبخت خواهید بود - در زندگی بدبخت و در مرگ - اگر از متن من اطاعت نکنید؛ اما اگر اکنون، در این لحظه اطاعت کنید، نجات خواهید یافت.» سپس دستانش را بلند کرد، همانطور که فقط یک متدیست بدوی می توانست انجام دهد فریاد زد: "ای مرد جوان، به عیسی مسیح بنگر.
من یکباره راه نجات را دیدم. نمی دانم چه چیز دیگری گفت - من زیاد به آن توجه نکردم - آنقدر در آن یک فکر تسخیر شده بودم. . . . من منتظر پنجاه کار بودم، اما وقتی این کلمه را شنیدم، "ببین!" چه کلمه جذابی به نظرم رسید اوه! آنقدر نگاه کردم که تقریباً می توانستم به چشمانم نگاه کنم.
آنجا و بعد ابر ناپدید شد، تاریکی از بین رفت و آن لحظه من خورشید را دیدم. و من میتوانستم در آن لحظه برخیزم و با مشتاقترین آنها، از خون گرانبهای مسیح، و ایمان سادهای که تنها به نظر او میآید، بخوانم. اوه، اگر کسی قبلاً این را به من گفته بود: "به مسیح اعتماد کن و نجات خواهی یافت."
به خدایی بنگریم که می بیند و نجات می دهد. بیایید مانند پطرس نگاه خود را به عیسی نگیریم، بلکه اجازه دهیم چشمانمان به او دوخته شود، مهم نیست چه اتفاقی می افتد.
پس ما نیز چون ابر شاهدان زیادی آن را احاطه کرده است، هر سنگینی و گناهی را که به آسانی ما را به دام می اندازد کنار بگذاریم و با استقامت در مسابقه ای که پیش روی ما قرار گرفته است بدویم و به عیسی بنگریم. نویسنده و تکمیل کننده ایمان ما، که برای شادی که در برابر او بود، صلیب را تحمل کرد و شرم را تحقیر کرد و در سمت راست تخت خدا نشست. عبرانیان 12: 1-2