
من اخیراً خیلی فکر می کنم که چگونه زندگی می تواند در یک چشم به هم زدن تغییر کند. افراد زیادی هستند که من آنها را می شناسم که اخیراً کشته شده اند، سپس در اخبار می بینیم که در اسرائیل و غزه چه تعداد از مردم توسط حماس کشته شده اند. گروگان ها نیز گرفته شده و در تونل های زیرزمینی غزه پنهان شده اند. به علاوه، زلزله اخیر در جامائیکا رخ داد که خوشبختانه در آن هیچ کس فوت نکرد، اما بسیاری از مردم آسیب دیدند و خسارت هایی به بار آورد. مرگ، از دست دادن شغل، حوادث، جنگ ها و بلایای طبیعی می توانند زندگی را در یک لحظه تغییر دهند. این حتی ممکن است ما را از خدا ناامید و عصبانی کند. سخت است بدانیم در این لحظات که ناامیدی ما را فرا می گیرد چه باید کرد. ما میدانیم که خدا مقتدر است، و او میتواند غیرممکنها را انجام دهد، اما تعجب میکنیم که چرا او تراژدیهایی را که زندگی را به درون گودالی بیپایان ناامیدی و درماندگی میفرستند، متوقف نمیکند.
زندگی ام را در گودال خاموش کردند و به سمتم سنگ پرتاب کردند. آبها روی سرم جاری شدند. گفتم: من قطع شده ام! ای خداوند نام تو را از پایین ترین گودال خواندم. مرثیه 3:53-55
بسیاری از مورخان بر این باورند که مرثیه توسط پیامبر عبری، ارمیا، نوشته شده است، که به معنای واقعی کلمه در گودالی انداخته شد و هنگام رساندن کلام خدا به مردم، سختی های بسیاری را تجربه کرد. او را «نبی گریان» نیز مینامیدند، زیرا در کتابهای ارمیا و مرثیهها بر مصائب خود ناله میکرد. او به مردم یهودا در مورد قیام بر ضد خدا هشدار داد، اما آنها به هشدارهای او توجه نکردند و به اسارت در آمدند. مردمی که او سعی کرد به او کمک کند، علیه او قیام کردند.
پروردگارا، دیدی که چگونه به من ظلم شده است. در مورد من قضاوت کن تو تمام انتقام آنها را دیده ای، تمام نقشه هایشان را علیه من. خداوندا، سرزنش آنها را شنیدی، تمام مکرهایشان را بر ضد من، لب های دشمنانم و نجواهایشان را علیه من تمام روز. به نشستن و قیامشان بنگر. من آهنگ طعنه آمیز آنها هستم. مرثیه 3:59-63
ارمیا در اندوه ناشی از دشمنانش بود که بی امان به او حمله کردند. مواقعی در میان پریشانیاش بود که او نیز بهخاطر خشم خدا در رنج بود. زندگی اش آنقدر ویران بود که وقتی با بدبختی های زندگی اش دست و پنجه نرم می کرد، احساس می کرد خدا با او مخالف است.
من آن مردی هستم که با عصای خشم او رنج را دیدم. او مرا رهبری کرده و مرا در تاریکی سیر کرده و نه در روشنایی. به یقین او در طول روز بارها و بارها دست خود را به سوی من برگردانده است. او گوشت و پوست مرا پیر کرده و استخوانهایم را شکسته است. او مرا محاصره کرده است و مرا با تلخی و بدی احاطه کرد. او مرا در مکانهای تاریکی مانند مردههای گذشته قرار داده است. او مرا محصور کرده است تا نتوانم بیرون بیایم. او زنجیر مرا سنگین کرده است. حتی وقتی گریه می کنم و فریاد می زنم، نمازم را می بندد. او راه مرا با سنگ تراشیده بسته است. او راه های مرا کج کرده است. مرثیه 3: 1-9
آیا تا به حال شبیه ارمیا هستید؟ آیا احساس کرده اید که همه چیز در زندگی به اشتباه پیش می رود و در گودالی عمیق قرار گرفته اید که نمی توانید از آن بیرون بیایید و حتی خود خدا، راهگشا، معجزه گر، کسی که غیرممکن ها را انجام می دهد، رویگردان شده است یا شاید هم همین است. یکی باعث غم و اندوه شما می شود؟ اینجا جای خوبی برای حضور نیست. اما آنچه شگفتانگیز است در میان تمام دردهای او این است که چگونه به نظر میرسد ارمیا دیدگاه متفاوتی نسبت به خدا دارد.
روح مرا از آرامش دور کردی. من رفاه را فراموش کرده ام. و گفتم: «نیروی من و امیدم از جانب خداوند از بین رفته است.» مصیبت و پرسه زدن، افسنطین و صفرای من را به یاد بیاور. روح من هنوز به یاد می آورد و در درونم فرو می رود. این را به ذهنم میآورم، بنابراین امید دارم. از طریق رحمت خداوند، ما نابود نمی شویم، زیرا شفقت های او از بین نمی روند. آنها هر روز صبح جدید هستند. بزرگ است وفاداری شما روح من می گوید: «خداوند سهم من است، بنابراین به او امید دارم!» خداوند نسبت به منتظران او و با جانی که او را می طلبد نیکو است. چه خوب است که باید امید داشت و بی سر و صدا منتظر رستگاری خداوند بود. مرثیه 3: 17-26
به نظر میرسید ارمیا در میانهی پریشانیاش تجدید ذهن و دیدگاه تازهای داشت. او احساس کرد که خداوند آرامش را از او سلب کرده است و امید و قدرتش از بین رفته است. اما ناگهان به یاد خوبی های خدا افتاد و امیدوار شد. او میدانست که به خداوندی خدمت میکند که شفقت او هرگز از بین نمیرود، و رحمت او هر روز صبح تازه میشود. وفاداری او بزرگ است!!! او به یاد آورد که خداوند نسبت به کسانی که منتظر او هستند و او را می جویند خوب است. او به نوعی در دوران افسردگی و دلتنگی خود به خداوند امیدوار شد و بدون شک می دانست که اگر منتظر خداوند باشد، نجات خواهد یافت.
وقتی زندگی در یک چشم به هم زدن تغییر کرد و به اعماق ناامیدی فرو رفتیم، به بالا نگاه کنیم و خوبی های پروردگار در گذشته را به یاد بیاوریم و امید خود را به او بسپاریم و بدانیم که او ما را از مشکلات نجات خواهد داد. زیرا رحمت و رحمت او هرگز ما را ناامید نمی کند و وفاداری او بزرگ است!!!