top of page

درس هایی از آخر هفته من

  • Autorenbild: Nicola Carara
    Nicola Carara
  • 26. März
  • 3 Min. Lesezeit

این آخر هفته گذشته درس های زیادی یاد گرفتم. من به کنفرانس یا آموزش خاصی نرفتم. من فقط داشتم زندگی میکردم روز شنبه، به جلسه ای رفتم که در آن کشیش اولمان سانچز، مبلغی که با مردم بومی در کوهستان های کاستاریکا کار می کند، شهادت خود را به اشتراک می گذاشت. او در مورد مردمی که معتقدند ارواح شیطانی در رودخانه وجود دارد صحبت کرد، اگرچه این درست نیست. چشم پوشی از این باورهای اجدادی که برای نسل ها عمیقاً در آن جامعه جا افتاده است، آسان نیست. کشیش اولمان احساس می کند که این باورها بر روستاییان بومی ظلم کرده است. پس از شنیدن این، تعجب کردم که چقدر باورهای سنتی دارم که ممکن است درست نباشد و مانع از آن شده است که کلام خدا در قلب من محکم شود و در نتیجه رشد معنوی من را متوقف کند.

 

فریسیان و علمای دین از او پرسیدند: «چرا شاگردانت طبق سنت بزرگان رفتار نمی‌کنند، بلکه نان خود را با دستان ناپاک می‌خورند؟» و به آنها گفت: «اشعیا به درستی در مورد شما منافقان نبوت کرد، چنانکه مکتوب است: «این قوم مرا با لبان خود گرامی می دارند، اما دلشان از من دور است، اما بیهوده مرا می پرستند و احکام مردم را تعلیم می دهند.» با غفلت از فرمان خدا، به سنت مردم پایبند هستید. مرقس 7: 5-8

 

باورهای سنتی من ممکن است مرا از اطاعت از خدا باز داشته باشد. من اخیراً در مورد این جمله که از کودکی شنیده بودم، مثال زدم: "خدا به کسانی که به خودشان کمک می کنند کمک می کند." بسیاری از این به عنوان نقل قولی از کتاب مقدس استفاده می کنند، اگرچه این کتاب مقدس نیست. این برخلاف آموزه‌های خداست، که به ما می‌گوید در ترجمه‌های اخیر کتاب مقدس استاندارد جدید آمریکایی، از تلاش دست برداریم و بدانیم او خداست. من این نسخه را دوست دارم زیرا اساساً به ما می‌گوید از تلاش برای کنترل اوضاع دست برداریم و بگذاریم خدا راهش را داشته باشد. پریسیلا شیرر، نویسنده و هنرپیشه محبوب مسیحی، و پسرش در حالی که در یک پادکست که یکشنبه گذشته در یوتیوب منتشر شد، درباره موضوعی مشابه صحبت کردند. او در ادامه توضیح داد که بعد از اینکه یک تابستان در دانشگاه تئاتر انجام داد، دیگر هرگز نمی خواست بازیگری کند. اما سال‌ها بعد راه او با برادران کندریک که در زمان کنار گذاشتن بازیگری در حیاط خانه‌شان از دوربین‌های فیلمبرداری برای فیلم‌برداری استفاده می‌کردند، تلاقی پیدا کرد، زیرا می‌خواستند فیلمساز شوند. او سعی نمی کرد بازیگر شود، با این حال خداوند همه قطعات را برای او انتقال داد تا بیست سال بعد با این برادران ملاقات کند تا در هفتمین فیلم پرفروش مسیحی تمام دوران در ایالات متحده، اتاق جنگ، همکاری کند، حتی اگر منتقدان فیلم به آن نقد منفی دادند. بدون اینکه او یا برادران بدانند خدا چه می‌کند، او نقشه‌اش را در زندگی‌شان اجرا می‌کرد تا راه‌هایشان را برای جلالش تلاقی کند. تنها کاری که باید انجام دهیم این است که «در حاکمیت خدا استراحت کنیم» و اجازه دهیم او قطعات را کنار هم بگذارد.

 

ذهن انسان راه خود را تدبیر می کند، اما خداوند گام های او را هدایت می کند. امثال 16:9

 

یکی از چیزهای دیگری که او درباره نحوه زندگی‌اش گفت و واقعاً بر من تأثیر گذاشت این بود که متوجه شد هدف زندگی‌اش سرگرمی نبود، اما می‌دانست که هدفش اشتراک کلام خداست. این باعث شد که به زندگی خود نگاه کنم، زیرا می دانستم که حتی زمانی که می دانستم برای انجام خدمت دعوت شده ام، سعی کردم سرگرمی کنم تا مردم به من نگاه کنند. خیلی تلاش کردم تا در یک برنامه تلویزیونی واقعی ظاهر شوم و سپس به مدت دو هفته در یک سریال تلویزیونی رایگان کار کردم و سعی کردم وارد صنعت رسانه در جامائیکا شوم. من هرگز آنقدر شکست نخوردم و در آن دوره طردهای زیادی در زندگی ام نداشتم. من بر خلاف خواست خدا رفتم تا به جای به اشتراک گذاشتن پیام او، مرا مورد توجه قرار دهد. و اگر کلام او را به اشتراک می‌گذاشتم، جلال و تشویق مردم را می‌خواستم.

 

به عنوان یکی از شاگردان عیسی مسیح، مسئولیت بزرگ شما این است که دوست داماد باشید، به تبعیت از مثالی که یحیی تعمیددهنده بیان کرد: "دوستی که به داماد می آید منتظر او است و به او گوش می دهد" (یوحنا 3:29). دوست داماد هیچ گاه نقش اصلی را از عیسی نمی گیرد یا برای روح شخص دیگری ضروری نمی شود. اگر در روابط خود با دیگران متوجه شدید که کانون توجه را از مسیح ربوده اید، پس می دانید که از نظم مستقر خدا برای شاگردانش خارج شده اید. زمانی متوجه خواهید شد که نفوذ شما بر دیگران مسیر درستی را در پیش گرفته است که روح آنها را گرفتار ادعاهای عیسی مسیح ببینید.

 

من فکر می‌کنم که گزیده‌ای از اوسوالد چمبرز Utmost for His Highest کاملاً مناسب است، زیرا می‌دانم که این زمان برای من زمان توبه است زیرا با کاهش دادن و اجازه دادن به او برای افزایش او، عیسی را در موقعیت مناسب او در زندگی خود قرار می‌دهم. قرار دادن خودم در کانون توجه به وضعیت قلب من مربوط می شود. در حالی که در روز یکشنبه موعظه مَثَل بذرپاش را تماشا می کردم، سختی قلبم را تشخیص دادم. بخش‌هایی از قلب من آنقدر سخت است که بذر کلام خدا در خاک نفوذ نکرده است تا ریشه در عشق خدا داشته باشد. بنابراین، وقتی وسوسه‌ها و آزمایش‌ها پیش می‌آیند، نمی‌توانم ثمره‌ای را که در آن بخش از زندگی‌ام نیاز دارم، به ارمغان بیاورم. و مواقعی است که اجازه می‌دهم علف‌های هرز رشد روحی‌ام را خفه کنند، زیرا نگران چیزهایی هستم که باید به آن‌ها رسیدگی کنم، و مواقعی هم هست که اجازه می‌دهم لذت‌های دنیا مرا از حضور در حضور خدا منحرف کند. فصل دوومیدانی است، بنابراین اکنون تمایل دارم به خالق جهان بگویم که بعداً با او صحبت خواهم کرد، زیرا می خواهم تماشای یک رویداد یا مسابقه را به پایان برسانم. بنابراین، در حالی که جامائیکایی ها را در حال سوختن پیست یا در برخی موارد خنک کردن آن می بینم، خدا را پشت سر می گذارم. الحمدلله خداوند مهربان است. با این حال، کسانی در اطراف ما هستند که رحم کمی دارند و دانه هایی را که قرار است در زندگی ما مثمر ثمر باشد، زیر پا می گذارند. واعظ گفت که خانواده و به ویژه افراد کلیسا می توانند با گفتار و اعمال خود لگدمال زیادی کنند. مهم این است که مطمئن شوم کسی را زیر پا نمی گذارم بلکه تشویق کننده هستم. بنابراین، لازم است برای وجین کردن و شخم زدن زمان بگذارم تا کلام خدا روی خاک خوب در قلبم بیفتد.

 

اما تا زمانی که آن را «امروز» می نامند، هر روز یکدیگر را تشویق کنید تا هیچ یک از شما از فریبکاری گناه سخت نشوید. عبرانیان 13:3

 

مهم این است که یکدیگر را تشویق کنیم تا دلها سخت نشود. تشویق یکدیگر به جای قضاوت کردن هم از درک این موضوع ناشی می شود که خدا در تمام زندگی ما کار متفاوتی انجام می دهد. نمونه ای از این در جشن تولد دوستم در یکشنبه شب هنگام صحبت با دو دوست دیگر رخ داد. آنها به من گفتند که کشیش آنها آخر هفته قبل موعظه کرده است. فکر می‌کردم این حرف بی‌معنی است، زیرا او در تعطیلات است. اما آنها گفتند که در آمریکای لاتین کشیش ها باید در کلیسا حضور داشته باشند، زیرا آنها فقط از رهبر بودن فاصله می گیرند، اما همچنان کشیش هستند. در حالی که در فرهنگ من، کشیش ها برای انجام مطالعات بیشتر، نوشتن کتاب یا انجام کارهای دیگری که در دلشان بوده، استراحت می کنند. ما انتظار نداریم که کشیش‌هایمان در زمان تعطیلات در کلیسا موعظه کنند. و برای دوستان آمریکای لاتین من، این بی معنی است. به همین دلیل است که نمی‌توانیم به درک خودمان تکیه کنیم و از آن برای قضاوت دیگران استفاده کنیم، زیرا زمینه‌ها و روش‌های انجام کارها متفاوت است و مهم‌تر از آن، خدا در زندگی دیگران کاری متفاوت انجام می‌دهد که ممکن است برای ما منطقی نباشد. بنابراین، مهم است که توسط روح القدس هدایت شویم تا بفهمیم او چه می کند.

 

و در مورد موضوع روح القدس، A.W. کتاب توزر، حضور روح القدس، و مرا بسیار به فکر فرو می برد. او این را نوشت:

 

می توان یک کلیسا را ​​بدون روح القدس اداره کرد که این چیز وحشتناکی است. شما آن را سازماندهی کنید. شما یک هیئت، یک کشیش، یک گروه کر، یک انجمن مددکاری بانوان و یک مدرسه یکشنبه دریافت می کنید، و همه چیز را سازماندهی می کنید. من به سازمان اعتقاد دارم. من مخالف آن نیستم؛ من برای آن هستم. شما سازماندهی می‌شوید و یک کشیش را می‌خواهید که میل لنگ را بچرخاند، و این تمام چیزی است که در آن وجود دارد. روح‌القدس می‌تواند برود و کشیش به چرخاندن میل لنگ ادامه می‌دهد و تا پنج سال هیچ‌کس آن را متوجه نمی‌شود. آه، چه تراژدی وحشتناکی برای کلیسای مسیح.

 

واقعاً یک تراژدی است اگر روح القدس رهبری نکند و ما با قدرت خود تلاش کنیم. چه یک کلیسا، یک تجارت یا زندگی ما باشد، ما می توانیم بدون روح القدس از طریق ارتباطات، تخصص و پول خود به موفقیت های دنیوی بزرگی برسیم. اما زمانی خواهد رسید که متوجه می شویم در تمام کارهایی که انجام دادیم، خدا غایب بود. و این بدان معناست که تمام کار سخت ما در ملکوت خدا هیچ بوده است. بنابراین بهتر است بیاموزیم که خاک دل خود را شخم بزنیم تا کلام خدا در آن ریشه دوانده باشد و همیشه در هر کاری که انجام می دهیم توسط روح القدس هدایت شویم تا تسلیم خدا باشیم و در اهداف او برای زندگی خود قدم برداریم.

 




 
 
 
bottom of page