آیا خدا خوب است؟
- Nicola Carara
- Nov 15, 2023
- 4 min read

سالها پیش وقتی دوران سختی را سپری میکردم، از اتفاقاتی که در زندگیام میافتاد بسیار عصبانی بودم و با وجود اینکه در کلیسا کار میکردم، به خدا گفتم که او خوب نیست و دیگر با او صحبت نمیکنم. . من می دانم که شما باید فکر کنید که من کفر می کردم، اما من فقط به خدا آنچه را که در قلبم بود و او قبلاً می دانست، می گفتم. چند روز بعد یکی از کشیشهای کلیسایی که با آن کار میکردم، با شنیدن اینکه چگونه با خدا صحبت میکنم، مرا برای ناهار به پیتزا فروشی آورد و به من گفت که اگرچه خدا شانههای بزرگی دارد، اما هنوز باید از او عذرخواهی کنم. این کار را کردم، اما هنوز در اعماق قلبم سخت بود که خدا را به خوبی کارهای بدی که مردم انجام میدادند و شرایط بدی که در آن دیدم، به شخصیت او نسبت دادم. من تنها کسی نیستم که به این فکر کرده ام که وقتی همه بدی ها در حال رخ دادن بود، خدا چه می کرد.
پروردگارا تا کی گریه کنم و تو نشنوی؟ حتی به تو فریاد بزنم، "خشونت!" و شما نجات نخواهید داد. چرا ظلم را به من نشان می دهی و من را به دردسر می اندازی؟ زیرا غارت و خشونت پیش روی من است. نزاع وجود دارد و اختلاف ایجاد می شود. حبقوق 1: 2-3
تا کی، پروردگارا؟ آیا تو من را برای ابد فراموش خواهی کرد؟ تا کی صورتت را از من پنهان می کنی؟ تا کی در روحم مشورت کنم و هر روز غم در دل داشته باشم؟ تا کی دشمن من بر من برتری خواهد داشت؟ مزمور 13: 1-2
چرا همیشه ما را فراموش می کنی؟ چرا اینقدر ما را رها می کنی؟ مرثیه 5:20
خدای من، خدای من، چرا مرا رها کردی؟ چرا اینقدر از نجات من دوری، از فریادهای غمگین من؟ خدای من، روزها فریاد می زنم، اما تو جواب نمی دهی، شب، اما آرامشی نمی یابم. مزمور 22: 1-2
خود عیسی حتی بخشی از مزمور 22 داوود را زمانی که او در حال مرگ بر روی صلیب بود نقل کرد. واقعیت این است که زندگی سخت است، اما خدا هنوز خوب است و او همه چیز را برای کسانی که او را دوست دارند و به هدف او فراخوانده اند، به خیر می کند. (رومیان 8:28 را ببینید). عیسی در روز سوم برخاست و بر گناه غلبه کرد و به همه کسانی که نجات او را می پذیرند زندگی ابدی داد. ارمیا هنوز میتوانست در میان مرثیههایش در مورد عشق استوار خداوند که هرگز متوقف نمیشود، و رحمت او که هرگز پایان نمییابد، فریاد بزند. و اینکه آنها هر روز صبح جدید هستند. زیرا وفاداری او بزرگ است. خوبی خدا در محبت، رحمت و وفاداری او نمایان می شود. داوود این را درک کرد، و گرچه ناله میکرد و احساس میکرد که خدا فراموش کرده و او را رها کرده است، اما میدانست که کسانی که خدا را میجویند، او را ستایش خواهند کرد، همانطور که او به عشق بیوقفهاش اعتماد داشت. و حبقوق هنوز هم میتوانست در خداوند شادی کند و در خدای نجات او شادی کند، اگرچه درخت انجیر ممکن بود شکوفا نشده باشد و میوهای روی انگورها نباشد. و محصول زیتون از بین رفت و مزارع هیچ غذایی نمیدادند و گلهای در غرفهها نبود.
اعتماد به خدا برای من سخت بود زیرا وقتی بد اتفاق افتاد، خوبی او را زیر سوال بردم. من باور داشتم که او قادر است، اما مطمئن نبودم که او مایل است یا نه. می دانستم خدا بزرگ است، اما برایم سخت بود که او را خوب ببینم. من نمی خواستم مانند همسر ایوب باشم که به او گفت خدا را نفرین کن و بمیر وقتی که خدا به شیطان اجازه داد تا در زندگی ایوب صدمات و سختی های زیادی ایجاد کند. با این حال، ایوب از نفرین کردن خدا امتناع ورزید و مصر بود که اگرچه ممکن است او را بکشد، اما همچنان به او اعتماد خواهد کرد، زیرا میدانست که اگر خیر خدا را پذیرفت، باید مصیبت او را نیز بپذیرد. وفاداری ایوب باعث شد که او خدا و خودش را بهتر درک کند و خدا همه چیزهایی را که از دست داده بود دو برابر بازگرداند. من مانند ایوب ایمان تزلزل ناپذیر می خواهم، اما تا زمانی که ایمان من آزمایش نشود، رشد نخواهد کرد. خدای خوب ما این را میداند و بنابراین آزمایشها و مصیبتها را در زندگی ما مجاز میداند تا بتوانیم در او پیروز شویم.
متأسفانه، من اغلب فراموش کرده ام که از خداوند به خاطر خوبی هایش به من تشکر کنم. در عوض، وقتی مشکل پیش میآید، اغلب او را سرزنش میکنم، برخلاف ایوب که آماده بود خوب و بد را از خدا بگیرد. من خیلی ناسپاس بوده ام چون در تمام چالش های زندگی ام خدا خوب بوده است. او مرا در هرج و مرج نگه داشته است و با این که بسیار زمین خورده ام، مرا نگه داشته است تا سقوط نکنم. فکر می کنم باید خدا را به خاطر ناسپاسی ام از تمام کارهایی که برای من انجام داده، خیلی آزار داده باشم. من بهتر از بنی اسرائیل نیستم که به طور معجزه آسایی توسط خدا از بردگی مصر خارج شدند، اما گوساله ای طلایی ساختند تا خدای آنها باشد، زیرا آنها دیگر نمی خواستند منتظر خدای خوب باشند که کارهای زیادی برای آنها انجام داد. در نتیجه، او بر بنی اسرائیل به خاطر بی ایمانی و نافرمانی آنها خشمگین شد. خداوند باید بر من نیز خشمگین بوده باشد، همان طور که با آنها بود، زیرا من تمام کارهای خوبی را که انجام داده بود نادیده گرفتم و مانند نه جذامی که هرگز پس از شفا یافتن از او تشکر نکردند، به خاطر آنها شکر نکردم، اما او ادامه داد. تا به خاطر محبت بی قید و شرطش رحمت و خوبی خود را به من نشان دهد. و اکنون، از عدم سپاسگزاری خود از او متاسفم.
خدا خیلی خوب است و هر اتفاقی هم بیفتد هرگز از خوب بودن دست بر نمی دارد. هیچ سپاسی از او وجود ندارد که برای خوبی او نسبت به من کافی باشد. خوشحالم که در نهایت می توانم آن را از ته قلبم بگویم و بدانم همانطور که مزمورنویس نوشته است:
خداوند را شکر کن که او خوب است! زیرا رحمت او جاودانه است. مزمور 118:1
Comentarios